ببار باران ببار
دیگر طاقت دیدن اشکهایش را ندارم...
نمیدانم طعم بستنی های کودکیمان شیرین تر بودند یا روزگار هنوز کاممان را تلخ نکرده بود،
نمیدانم شب ها کوتاه تر بودند یا قلبمان دلتنگ کسی نبود.