به خواب که میروم تو می آیی
به من بگو
مگر رفتن پایان قصه نبود!
بی تو در وطن خودم غریبم
مرا به سرزمینم بازگردان
باران که شد، دستم را بگیر
گوش کن!
این ترانه تو را می خواند
برایم از خودت بگو
اینکه بهار به خانه ی تو نیزآمده است؟
بگو چگونه دو بهار در یک قاب جا میشوند...
می بینمت!
هر بار زیباتر از قبل
انگار زمان هم برای تماشای تو ایستاده است