به بهار میسپارمت
که من به این پاییز ناتمام مجبورم
پاییز است
و کوچ پرستوها
و دیگر هیچ...
شب است و تاریکی امان نمیدهد
بگو روشنایی کدام چراغ تو را به خانه می آورد؟
مرا به خوابهایت ببر
شاید این پاییز با رویای تو زیبا شود
نه تو رفتن را بلدی و نه من تنهایی را
این اتاق خالی تا ابد از تو پر است