هر چه بیشتر فکر میکنم میبینم
این ما هستیم که سپری میشویم نه روزها
خیلی وقت بود که از آرزوهایش حرفی نمیزد
مگر تمامشان را به نام من زده بود پدر
چه بیهوده انتظار یست آمدن بهار
وقتی یادت در زمستان هم گل میکند
گاهی به دیدنم بیا
پرنده ای که بال و پرش شکسته قفس نمیخواهد.
حتی مرگ هم نمیتواند چیزی از تو بگیرد
تو تا ابد در شعرهای من نفس خواهی کشید